سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] هیچ کارى با تقوى اندک نیست و چگونه اندک بود آنچه پذیرفتنى است . [نهج البلاغه]

صالح5

در باب توکل و صدق

انواع توکل

بدان که توکل بر چهار نوع است:

یکی در نفس که خیر خود در صحبت او داند و این توکل جاهلان است.

دوم توکلی است بر مال که نجات جان و سبب حیات خود از وی داند و این توکل عاقلان است.

سوم توکلی است بر خلق، و این توکل مخذولان است.

و چهارم توکلی است بر حق (جل جلاله) که بداند که رزق و اجل و سعادت و شقاوت در تحت قدرت او است. هر که را برداشت مقبول گشت و هر که را بگذاشت مردود گشت. این توکل اهل ایمان است.

توکل چیست؟

بایزید را از توکل پرسیدند. روی با مسلم دیلمی کرد گفت: در توکل چه گویی؟ گفت: آنکه در صحرا تنها بمانی و از چپ و راست تو سباع وافعی بگیرند، چنان که به هیچ وجه روی گریختن بنماند. در میان این همه اعتراضی در سر تو نجنبند. بایزید این بشنید گفت: نزدیک است به توکل. اما اگر اهل بهشت را بینی در نعمت نازان، و اهل دوزخ را بینی در آتش گدازان، و در اندرون تر تمیزی پدید آید از زمره متوکلان بیرون آمدی.

ابونصر سارج گوید شرط توکل آن است که بوتراب نخشبی گفته است که خود را در دریای عبودیت افکنی و دل با خدا بسته داری و با کفایت آرام گیری. اگر دهد شکی کنی و اگر باز گیرد صبر کنی.

ابوالعبّاس فرغانی گوید: ابراهیم خواص در توکل یگانه بود و باریک فرا گرفتی، لیکن سوزن و ریسمان و رکوه و ناخن پیرای از وی خالی نبودی و غایب، گفتند: نه آن همه چیزها منع می کنی این چرا داری؟ گفت این چیزها توکل را به زیان نیاورد و خدای را بر ما فریضه هاست و درویش یک جامه دارد و چون بدرد سوزن و رشته ندارد وی را به نماز متهم می دارد.

چنین گفته است اول قدم در توکل آن است که بنده خود را پیش قدرت حق (سبحانه تعالی) چنان دارد که مرده در پیش غسال که وی را هیچ تدبیر و حرکتی نباشد، که اگر حرکتی کند در طلب رزق خود از حد توکل نیفتد. از آنکه هر طلب نصیب خود جز شک در تقدیر نباشد.

اعتماد به وعده حق

رُویم را از توکل پرسیدند، گفت: اعتماد کردن به وعده ای که حق تعالی کرده است، و نیز باید که مرد در توکل چنان باشد که وی را حمایت گاهی نباشد و نداند که مقصد وی کجاست و دل در هیچ مخلوق نبندد.

بدان که صدق خصلتی پسندیده است و حق تعالی اهل صدق را یاد کرده است و بر ایشان ثنا گفته که: «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ» (احزاب،23) (یعنی مردانی که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند.) و خلایق را فرمود که رغبت نمایند در صحبت اهل صدق که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ» (توبه، 119) (یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با راستان باشید.)

و رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرموده است که هیچ نام بر مؤمن نیفتد نیکوتر از صدق، که چون بنده در دنیا به آن نام معروف گشت حق تعالی نام او در جریده صدیقان اثبات کند و به برکات این نام قربت حق تعالی بیابد.

و رسول اللّه صلی الله علیه و آله بر هیچ چیز چندان ثنا نگفته است که به صدق و صدق را قوت خوانده است.

حدیثی از حضرت علی علیه السلام

امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین گفته است که برکت صدق مرد را بهتر از مال بسیار است که مال خرج راست و به خرج نیست شود. اما زبان راست گوی هر چند راست می گوید درجه او در دین زیادت می شود.

مَعَ الصّادقین

و صدق در سه چیز پدید آید: در قول و در حال و در عمل. اما صدق در قول ثمره بهشت است. فضیل عیاض گفت: هیچ چیز به حق تعالی مکرم تر از زبان راست گوی نیست. رسول صلی الله علیه و آله می گوید صدق راهبر است به نیکی و ثمره نیکی بهشت است.

و اما صدق در حال موافقت حق است به ظاهر و باطن، در سرّو علانیه.

و نشان صدق این بود که در حالی که بود، باز نگردد، و اگر در معرفت بود، به وی باز نگردد. یمن صدق دور داشتن است وی را از گفت دروغ.

و صدق در عمل دور داشتن است وی از ریا، و صدق حال دور داشتن نظر از صدق در وقت صدق. و این عزیزتر و خاص تر است. حق تعالی نظر متصل دارد به کسی که وی را صدق موافقت کند که گفت: «ان اللّه مع الصادقین».

و صادق کسی بود که بدین موصوف باشد و صادق ثابت حال نباشد.

احوال صادقان

جنید گفته است: صادق در یک روز به چهل حال بگردد و کاذب مرأی در چهل سال به یک حال بماند و اختلاف احوال صادق از آن پدید آید که پیوسته مخالف هوا باشد. ابراهیم خواص گوید: صادق را نیابی مگر اندر گزاردن فریضه یا قضای که می کند و گفته اند صادق را سه چیز بود: حالت و هیبت و نیکویی.

ذوالنون مصری گوید: صدق شمشیر خداست (عزوجل) به هر جای که نهند ببرد.

سهل بن عبداللّه گوید: اول خیانت صدیقان حدیث ایشان بود با نفس.

فتح موصلی را پرسیدند از صدق. دست در کارگاه آهنگری کرد. پاره ای آهن سرخ بیرون آورد و بر دست نهاد. گفت صدق این باشد.

* * *

محاسبی را از صدق پرسیدند گفت: صادق آن است که باک ندارد اگر او را نزدیک خلق هیچ مقدار نباشد از بهر صلاح دل خویش، و دوست ندارد که مردمان ذره ای از اعمال او ببینند، و کراهیت ندارد که سر او مردمان بدانند که کراهیت داشتن، آن دلیل بود بر آنکه جاه نزدیک خلق دوست دارد؛ و این خوی صدیقان نباشد.

ابراهیم روام با ابراهیم شیبر به هم در بادیه شدند، ابراهیم شیبر گفت: علایق که با تو است همه بینداز! گفت همه بینداختم مگر دیناری. ابراهیم گفت: سر مشغول مکن. هر چه داری هم بینداز. گفت: مرا یاد آمد که با من دوال های نعلین بود، همه بیفگندم. پس از آن هر که مرا دوالی بایستی در پیش خویش یافتمی. ابراهیم شیبر گفت: هر که با خدای به صدق رود چنین باشد.

 
 
   
 
  . ذبیحی (سه‏شنبه 6/11/1388 ساعتِ 7:38 عصر )
     
توکل در تصوف  از درویش بلاگ هو110

توکل در تصوف و عرفان

 

در تصوف و عرفان .

 توکل یکی از مقامات عرفانی ، به معنای اعتماد و امیدِ تمام به خدا

 و قطع اعتماد و امید از مخلوقات یا اسباب و وسایط است .

توکل ، به معنای متعارف ، کار خویش را به دیگری سپردن است ،

 با اعتماد به کفایت او، که حاصل آن اطمینان و آرامش است .

در آثار عرفانی نیز به همین کاربرد متعارف کلمه توجه شده است .

 غزالی در احیاء علوم الدین، پس از بیان ریشة لغوی واژه و مشتقات آن ،

 توکل را به معنای اعتماد قلب ، فقط به وکیل دانسته و

 وکالت در خصومت (وکالت حقوقی ) را مثال زده و شروط لازم را برای

 وکیل بر شمرده که از آن جمله هدایتگری ، قدرت و شفقت است .

وی تحقق وثوق و اطمینان شخص به وکیل را در گرو احراز این صفات می داند.

 بنا بر شرح التعرف ، توکیل    کار خود را به دیگری (خلق ) سپردن

 و توکل کار خویش را به حق سپردن است .

 به نظر می رسد درست تر آن است که توکیل در بافت و

 زمینة عرفی به کار می رود و متعلَّق توکل فقط خداست .

 به این معنا، توکل یعنی سپردن کار خویش به خدا،

 با همان اطمینان و جمعیت خاطری که انسان کار خود را

 به وکیل یا مباشر معتمد و با کفایت خویش می سپارد.

 عرفا و مشایخ نیز در جاهای متعدد توکل را اعتماد و امید به خدا معنا کرده اند؛

 اعتماد و امیدی که مبدأ آن حسن ظن به خدا

و منتهایش آرامش و اطمینان قلبی است

در متون عرفانی توکل در زمرة مقامات آمده است

ابونصر سرّاج  آن را پس از مقام صبر

 و ابوطالب مکّی  پس از زهد و هر دو پیش از مقام رضا آورده اند.

در صوفی نامه  تصوف به دو رکن اَعمال و احوال تقسیم شده

و توکل جز و اعمال منتهیان آمده است .

ابن عربی نیز توکل را، در کنار یقین و صبر و عزیمت و صدق ،

 از اعمال باطنی می شمارد.




آفرین شهمیان ::: شنبه 88/11/17::: ساعت 3:9 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 27


بازدید دیروز: 99


کل بازدید :1358215
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : آفرین شهمیان[296]
نویسندگان وبلاگ :
پ.قربانی[44]
م.نوربخش[0]
ف.عنایت[0]
م. صادقی[0]
الف. سورمه[0]

 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<